گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

کاش امشب هم ...

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید


جان لیلی ... پس کی می خوای خودت رو نشون بدی ... جان لیلی ... پس کی میشه که تورو دید ... جان لیلی من دوستت دارم ... همه بهترینشون رو برای تو فدا می کنند ... من بهترینی ندارم جز این جون که اونهم از خود توست ... جان لیلی ... کاش که امشب هم بیایی ... کاش که امشب هم بیایی ... کاش که امشب هم بیایی ...

لالایی

برف می بارد مادامی که تو این لالایی آرام را نجوا می کنی
من در این اتاق کوچک به دام افتاده ام و تو را دوست می دارم ، مادامی که روحم تو را فریاد می کند ...

با دستانم صورتم را می پوشانم و تو به لالایی ادامه می دهی
ای کاش که به فریاد های روحم گوش کنی و مرا هم ببری ...
من تو را دوست می دارم ، مادامی که روحم تو را فریاد می کند ...

+ تقدیم به تو که از نهانخانه ی دلها آگاهی ...

درد و درمان

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد


من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد ...


+ مهم آن چیزی است که تو بپسندی ... ای معنای زیبایی ... ای گرمای هر آغوش ...