گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

گرگ

مرد را دردی اگر باشد خوش است - درد بی دردی علاجش آتش است

جان

چه شود جان ، فکنی بر من مسکین نگهی
تو مهی بر آسمانی و منم خار رهی

روی خویش از عاشقان جانا مکن هرگز نهان
نور ماه از آسمان تابد بر اطراف جهان

به دست تو تیر جفاست ای صنم
نشانه ی تیر تو کیست ، آن منم ...

آن منم ... آن منم ... آن منم ...

+ ای کاش که افسانه ی دیدار تو روزی به حقیقت تبدیل بشه ... جان لیلی ... ای تنها شعله ای که در قلب من می رقصی ... ای تنها نقشی که زیبا گر دل هایی  ... جان لیلی ... جان لیلی ... جان لیلی ...